نامه‌ی هفدهم

دلم برایت تنگ شده. دلم برای نوشتن برای تو تنگ شده. نوشتن برای تو خوب است باور کن. مثل باد خنکی که این روزها از لای پنجره می‌وزد . همان که پرده را آشفته می‌کند. صدای گنجشک‌ها را هم او می‌آورد و پیغام کلاغ‌ها را . حرف‌هایی که تو در منقار کلاغ‌ها  می‌گذاری. جمله‌‌هایت را از میان پرحرفی‌هایشان می‌شناسم. باز هم بگو...

کوچه-۱

نکند فکر کنید خیال می‌کنم عکاس خیلی خوبی هستم. نه، فقط می‌خواستم یک خبر به شما بدهم؛ یک خبر مهم. در کوچه‌ ما درخت انجیری میوه داده است. میوه‌های کوچک سبز رنگ بر شاخه‌های نازک نهال انجیر.

اما هنوز کو تا میوه بزرگ شوند،‌ رنگ بگیرند،‌ شیرین شوند؟ هنوز آفتاب زیادی باید.

هنوز کو تا درخت قد بکشد، بلند شود، شاخه بدهد، برگ بدهد، سایه‌اش بزرگ شود، آن‌قدر بزرگ، که بشود در سایه‌اش تابستان را گذراند؟ هنوز سال‌ها وقت می‌خواهد.

فقط می‌خواستم به شما خبر بدهم که در کوچه ما درخت انجیری، موقع خراب کردن یک خانه‌ قدیمی برای ساختن یک مجتمع بزرگ مسکونی خشک نشده. هنوز راننده‌ای وقت پارک کردن ماشینش زیرش نگرفته. هنوز کسی موقع حرف زدن با تلفن همراهش برگ‌هایش را دانه دانه نکنده. هنوز همسایه‌ای شاخه‌اش را نبریده که جلو پنجره‌اش را نگیرد. هنوز... درخت انجیر کوچه ما هنوز هست.

.

پ.ن۱: عکسش هیچ عجیب و غریب نیست. یک درخت انجیر خیلی کوچولو. عکس گذاشتن توی وبلاگ خیلی سخت است!

پ.ن۲: این مطلب با عنوان «نگران درختم هستم» در صفحه‌ی پنجره‌ی دوچرخه‌ی ۲۶ فروردین چاپ شده است.

نامه‌ بیست و دوم

... خودت یادت هست چند وقت است برای من چیزی ننوشته‌ای؟

دلم تنگ شده برای خط نرمت روی کاغذ سفید، برای کلمه‌هایت که آهنگ صدای تو را دارند.

بنویس.

برای من بنویس...

 

نامه‌ی بیست و سوم

... خودت یادت هست که چند وقت است چیزی ننوشته‌ای برای من ؟

دلم تنگ شده برای خط نرمت روی کاغذ سفید، برای کلماتت که آهنگ صدای تو را دارند.

بنویس.

برای من بنویس...

 

همه شهر ایران

برای این توضیح شاید کمی، یا خیلی دیر شده. به هر حال «همه شهر ایران» با سکون بر همه، نام آلبومی است از احمد پژمان، که نواهای قدیمی نواحی ایران است و بسیار هم زیبا. این هم برای رعایت حقوق مؤلف.